اشتباه دوست داشتنی

من قرار بود دکتر،مهندس بشم

اشتباه دوست داشتنی

من قرار بود دکتر،مهندس بشم

نامه

خدمت جناب خدا

سلام علیکم

احترامآ عطف به حال گیری خفن جنابعالی از اینجانب و دیگر دوستان رسانه‌ای‌مان، امید دارم تا با درخواست ملاقات بنده با خود جهت توجیه وحل مشکل پیش آمده موافقت فرموده یا خود اقدام به حل مشکل بنمایید

بدیهیست اینجانب پس از کسب نتیجه مورد نظر دیگر دست از ناله و زاری به درگاه شما بر خواهم داشت.

با احترام

من

 

* رو نوشت به دفتر عزراییل ارسال شده است.

 

 

پی نوشت اول : دو روز پیش یکی دیگر از رسانه های فعال  تعطیل شد. امنیت کار رسانه در ایران چیزی تو مایه های پیدا کردن باقالی پخته تو تابستونه !

پی نوشت دوم : دلایل متعددی جهت تعطیلی این رسانه مطرح شده است که شاید بتوان مهمترین آن را چاپ عکس نامطلوب از رئیس دولت عنوان کرد.

پی نوشت در پی نوشت : وزیر سابق بازرگانی  به گل آقای مرحوم گفته بود که چرا هیچ وقت کاریکاتور من رو کار نمی کنید؟ من تا به حال جز عکس خودم ، کاریکاتوری اونجا ندیدم. گل آقا هم جواب داده بود « خداوند خودش خوب کاریکاتوری ساخته بود ، ما دیگه سعی کردیم بهش دست نزنیم!

 

 

 

 

قند عسل قهرمان ، هر شب اینجا بمان !

 

شما انیمیشن‌های پرطرفدار«قندعسل» را می‌بینید؟

شما دیالوگ معروف «دستش درد نکنه» را از زبان دیگران شنیده‌‌اید؟

می‌دانید همین انیمیشن طنز جالب این روزها وضعیت ترافیکی وحشتناک تهران را کمی بهبود (هر چند با درصدی کوچک) بخشیده است؟

اطلاع دارید برخی‌ ازشهروندانی که قانون ترافیک را رعایت نمی‌کنند، احتمالاً خودشان را جای پدر قندعسل فرض می‌کردند و از بعد از آن تلاش می‌کردند تا حداقل نقش مثبت این داستان باشند؟

این هم نمونه‌ای از ارتقای فرهنگ ترافیکی در تهران بود. به نظر من اگر بتوانیم حتی درصدی کوچک از میزان بار ترافیکی و معضل بزرگ ترافیک را بهتر کنیم ، کاری کردیم کارستان ؛ یک نمونه هم همین «قندعسل» دوست داشتنی خودمان. 

 

پ. ن : دستش درد نکنه !ا

 

از خودتون بپرسید

 

... جالب اینجاست که این موضوع اگر مورد رسیدگی جدی قرار نگیرد ، حتماً تبعات منفی بیشتری را به همراه دارد.»

والله هر چه جستجو کردم تنها مورد جدید و جالب توجهی که اظهارات یکی از مدیران دولتی داشت درباره مبارزه با مفسدان اقتصادی ، همین قسمت از جمله بود. شاید برای شما بی ربط باشد اگر عنوان کنم این بار هم یکی دو نفر به عنوان مفسد اقتصادی معرفی شده اند و قرار است با بازداشت آنها و مصادره مال و اموالشان همه مشکلات ما حل شود چه اینکه تا به حال هم هرجا نامی از مفسد برده شده ، امنیت اقتصادی را به همراه داشته و رفع همه مشکلات.

ببینید ، واضح تر هم می توانیم بحث را باز کنیم. مبارزه با هر فسادی ( اقتصادی و سیاسی و اجتماعی هم فرقی ندارد ) به کل اتفاق مثبتی است. اصلاً برای ما ایرانی ها که شاید کمترین سهم را در برخی موارد از جمله همین اقتصاد را داریم ، لفظ مبارزه هم خوشایند است هم قابل تقدیر. اینکه اطمینان داشته باشیم قرار است با مفسدانی مبارزه شود که به حکم عرف و رسم ایرانی، نزدیکان دولتی نام گذاری شده اند و حالا با یک کار زشت ، از پولی که در اختیارشان بوده اما در اصل مال مردم بوده استفاده غیرقانونی کرده اند و احتمالاً باید در مقابل همه ما پاسخگوی این حرکتشان باشند، انگار شیرینی دانمارکی به مردم تعارف می شود!

مشکل از همین جا شروع می شود. با چند سئوال شروع می کنم. مفسد کیست؟ چه کسی اجازه استفاده از این پول ها را دارد؟ چه کسی صلاحیت نام گذاری مفسد را برای افراد دارد؟ اگر چقدر پول داشته باشیم مفسد هستیم؟ اگر چقدر پول نداشته باشیم جزو مردم هستیم ؟ اینها که نامشان برده می شود فقط مفسد هستند؟ آنها که نامشان برده نمی شود مفسد نیستند؟ اگر میلیاردر باشیم مفسد هستیم. اگر میلیاردر باشیم مفسد نیستیم. اساس تفاوت این دو جمله چیست؟ چه کسی اجازه دارد نام مفسد را اعلام کند ؟ مفسد کجا می رود؟ عاقبت این نام ها چه می شود؟ اعلام نام مفسدها چقدر امنیت اقتصادی را بیشتر می‌کند؟ حالا که حداقل مردم 10 مفسد را می شناسند، خیال‌مان راحت باشد که دیگر مشکل اقتصادی نداریم؟

 

* واقعیت قضیه این است هر چه در موضوع مفاسد جستجو کردم نه اصلی دیدم نه فرعی. نه نتیجه ای داشت ، نه فایده ای ( هر دوی این موارد یکی است اما می تواند جای خودش هم استفاده شود ) نه فرقی به حال من کرده و نه حتماً فرقی به حال شما.

پ. ن : اگر من مفسد بودم از اینکه این همه جار و جنجال برای کارهای مفسدها راه افتاده خوشحال می شدم. اگر سر و صدا کنیم گربه حتماً حواسش جمع تر می شه.