اشتباه دوست داشتنی

من قرار بود دکتر،مهندس بشم

اشتباه دوست داشتنی

من قرار بود دکتر،مهندس بشم

ما که رفتیم آسیا ؛ فعلاً

 

 

هر چی یه روز شروع میشه

یه روزم تموم میشه

.

کاری ندارم که کلاغه به خونش رسید یا نرسید

ما اصولآً کلاغامون رسم ندارن برن خونه

میرن دور دور بازی ... جغرافیاشونو تو مسیر گم میکنن

اگه شما دیدینشون ! ما هم دیدیم

.

باری به هر جهت

با سلام و صلوات ... درب این بلاگدونی پر خاطره را پلمب میکنیم

به امید فک پلمب ... فعلاً که ما نوشتن رو بوسیدیم گذاشتیم تو صندوق ! صندوق رو هم گذاشتیم سر طاقچه ... گربه بیاد ببره 

 

پی نوشت : آقا اصلاً فکر بدی به سرتون نزنه که ما واسه بی معرفتی بعضی از دوستان عطای هرچ کار نوشتن هست رو به لقایش بخشیدیم. نه خیر اینطوریا که  فکر می کنید نیست ؛ بلکه ما حتماً به خاطر بعضی دوستان این وبلاگ رو فعلاً بستیم ! ( این حتماً خیلی مهم بود)