اینکه فاطمه رجبی به عنوان فردی متصل به برخی جریانات سیاسی که البته ادبیاتی به دور از شان یک نویسنده دارد ، از یک مدیر انتقاد کند حتماً باعث مشروعیت بخشیدن به این مدیر است.
زیباتر اینجاست که برای برخی جوانان هم سن و سال خودم که از جنگ حرفهایی سطحی شنیده اند و حالا نرفتن به جنگ را در محافل دوستانهشان افتخار می دانند، انتقاد از یک رزمنده قدیمی دلنشین است. همین دوستانم امروز خوشحال بودند از این موضوع که افرادی مثل رجبی ، حضور برخی بسیجی های جنگ 8 ساله را بر نمی تابند و برای از بین رفتن اعتبارشان تلاش می کنند. من هم مثل همین ها البته اعتقاد دارم ، انتقاد از مدیران توسط گروهی خاص ، یعنی خوب بودن و مفید بودن آنها برای کشور.
* خانم فاطمه رجبی ، هر چند صحبت با شما را به دلیل ادبیات ناپسندتان دوست ندارم اما به یک دلیل از شما تشکر می کنم.حالا با اطمینان از خلوص مدیرانی می نویسم که اطمینان دارم شما ، همسرتان و دوستان همسرتان منتقد آنها هستید.
وبلاگتون زیباست و مطالبش خواندنی...
در ضمن خوشحال میشیم قدم رنجه کنید و آغاز رمان هجده هزار صفحه ای سی جی ام: ویگو مورتنسن نوشته سارا صولتی را مطالعه کنید. این براستی باعث افتخار ماست که "شما" هم آن را بخوانید.
مگر نه اینکه زن به معنی صاحب فروغ راستی و پارسایی است؟!
در عجبم چه طور زنی نام مقدس زن را تنها به گرفتن روی خود محدود کرده و زبان خود را به نیش کژدمی همانند میکند و بدون توجه به اینکه چه میگوید و به که میگوید الفاظ را برزبان میراند...
نام این رفتارها را چه میتوان گذاشت؟
رفتارهایی که هر روز بی تفکرتر از قبل بروز میکنند و بزرگان هرچه گشتند نامی برای آن نیافتند...
اما قطعا فاطمه رجبی باید بداند مردم آنقدر رشد فکریشان بیشتر از او بوده که هر اهانتی را قبول نکنند و او با این طرز گویش تنها این واقعیت را روشن میکند که کدام افراد از فرهنگ و منش بالاتری برخوردارند!!!
بفرمتئید. ولی لطفاْ فقط مال خودتون باشه.
چقدر تاخیر!!!
بابا صلوات ... ااا نه مجلس خودمونیه ...بزنید دست قشنگه رو به افتخار حاج ممد !! بالاخره چشممون روشن شد. می بینم که پیچیده شدی برادر یا احتمالا وارد بازی پیچیده ای شدی که بی نام نشون اومدی وسط گود اونم این وقت روز!
البته شما دیگه یک مدیر اصولگرا از نو شهری و مدنی هستی تا حدودی می شه بهت حق داد...تویی که نمی شناختمت!!
bah bah. salam az maast. che ajab. khoobin?
این درد مشترک است.
متولد ماه مهر که باشی فقط خوش پوش و معطر نمی شوی
فقط همسر مطلوب دیگر ماه های سال نمی شوی
...
متولد ماه مهر که باشی سوز پاییز بیشتر مغز استخوانت را می سوزاند
متولد ماه مهر که باشی دلت به حال خیلی ها می سوزد
دلت می خواهد به همه کمک کنی
به همه کسانی که در تمام مسیر مترو دستهایشان را برای کمک تو دراز می کنند
و در تمام مسیر ، زندگی آنها جای جای ذهن تو را مملو می کند
مثل همان تاریکی تونل که به عمق جانت نفوذ می کند
و تو فقط به این می اندیشی که چرا این همه پول نداری
این درد مشترک اگر برای تو از مهر شروع می شود
یرای من هر روز آغاز می شود
ابن درد مشترک اما در پای دردهای من می شود یک دنیا درد
این یک دنیا را کی می تواند کشیدن این پیکر لاغر من...